چه نمازي شد
چه نماز غريبي
چه نماز عجيبي
خنده ات مي گيرد از اين بنده فراموش کارت؟!
چه کند بيچاره
دلش تو را مي خواهد
چه قنوتي بود
چه قنوت غريبي
حرفها همان حرفها
اما دستي به قنوت بلند نشده بود
يعني يادش رفته بود
فکر مي کرد بايد باتو حرف بزند
اخر او غريب و تنها مانده
و از تمام دنيا و مافيها
فقط تو را دارد
و نيايش ها , اشک ها
اين نماز عاشقانه و پر از غلط را
بپذير
لطفا خطش نزن
لطفا براي اخرتش ذخيره کن
چه کند بيچاره که جز تو
و اين نيايش هاي غريبانه
هيچ چيزي در کوله بارش نيست
درباره این سایت